اهل بیت
رسول خدا (ص) فرمودند : من شهر علم هستم و علی (ع) درب آن شهر است . 1. مَن لَم یجِد لِلاساءَةِ مَضَضّا لَم یکن عِندَهُ لِلاِحسانِ مَوقعٌ بحارالانوار، جلد 78، ص333 2. مَن دَعا قَبلَ الثَّناءِ عَلَی الله و الصَّلاهِ عَلَی النَّبِی (صلی الله علیه وآله) کَانَ کَمَن رَمی بِسَهمٍ بِلا وَتر تحفالعقول ، ص 425 3. أوشَک دَعوَةً وَ أسرَعُ إجابَةُ دُعاءُ المَرءِ لاِخیهِ بِظَهرِ الغَیبِ اصول کافی،ج1 ،ص52 4. مَن أرادَ أن یکنَ أقوَی النّاسِ فَلیتَوکل عَلی الله بحار الانوار، ج7 ، ص143 5. أفضَلُ العِبادَةِ بَعدِ المَعرِفَةِ إِنتِظارُ الفَرَجِ تحف العقول، ص403 6. مَلْعُونٌ مَنْ اغْتابَ أخاهُ بحار الأنوار، ج 74، ص 232 7. رَجُلٌ مِنْ أهْلِ قُمَ یَدْعوُ النّاسَ إلَی الحَقِّ، یَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ کَزُبَرِ الحَدیدِ بحارالأنوار، ج 57، ص 216 8. تَفَقَّهوا فی دینِ الله فإنَّ الفقه مفتاحُ البَصیرة،وتَمامُ العِبادة و السّببُ إلی المنازل الرفیعة و الرُّتبِ الجَلیلة فی الدین و الدنیا،و فَضلُ الفَقیه علی العابد کَفَضلِ الشمسِ علی الکواکب و مَن لَم یَتَفَقَّه فی دینهِ لَم یَرضَ اللهُ لهُ عملاً تحف العقول ص410 9. مَنِ استَوى یوماهُ فَهُوَ مَغبُونٌ بحار الأنوار،ج 78،ص326،ح5 10. لَیسَ مِنّا مَن لَم یُحاسِبْ نَفسَهُ فی کُلِّ یَومٍ فَإنْ عَمِلَ حَسَناً استَزادَ اللهَ و إنْ عَمِلَ سیّئاً اسْتَغفَرَ اللهَ مِنهُ و تابَ اِلَیهِ اصول کافی ج 4 ص191 11. قِلَّهُ المَنطِق حُکمٌ عَظِیم، فَعَلَیکُم بِالصُّمتِ بحاالانوار ، ج 78 ، ص 321 12. مَن اَحزَنَ والدَیهِ فَقَد عَقهُما تحف العقول ، ص 425 13. مَا مِن شَیءٍ تَراهُ عَینَاک إلّا وَ فِیه مَوعِظَه بحاالانوار ، ج 78 ، ص 319 14. وَاللّهِ ما اُعطِىَ مُومِنُ قَطَّ خَیرَ الدُّنیا وَالآخِرَةِ، اِلاّ بِحُسنِ ظَنِّهِ بِاللّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ رَجائِهِ لَهُ وَ حُسنِ خُلقِهِ وَالکفِّ عَنِ اغتیاب المُؤمِنینَ بحارالأنوار، ج 6، ص 28، ح29 15. إنَّ الحَرامَ لا یُنمى وإن نُمِىَ لا یُبارَکُ فیهِ الکافى ، ج 5، 125 16. مَنِ اقتَصَدَ وَقَنَعَ بَقِیَت عَلَیهِ النِّعمَةُ ومَن بَذَّرَ وأسرَفَ زالَت عَنهُ النِّعمَةُ تحفالعقول، ص 403 17. لِکُلِّ شَیءٍ دَلِیلٌ وَ دَلیلُ العَاقِل التَّفَکُّر، وَ دَلیلُ التَّفکُّرِ الصُمت تحف العقول ، ص 406 18. طوبى لِلمُصلِحینَ بَینَ النّاسِ، اُولئِکَ هُمُ المُقَرَّبونَ یَومَ القیامَةِ تحف العقول، ص 393 19. إنَّ العاقِلَ لایَکذِبُ و إن کانَ فیهِ هَواهُ تحف العقول ، ص 391 20. اللّهَ جَلَّ وعَزَّ یُبغِضُ العَبدَ النَّوّامَ الفارِغَ الکافی: ج 5 ، ص 84 ، ح 2 21. مُجَالِسَه أَهلِ الدِّینِ شَرَفُ الدَّنیَا وَ الاخِرَه تحف العقول ، ص 420 22. مُشاوَرَةُ العاقِلِ النّاصِحِ یُمنٌ وَ بَرَکَةٌ وَ رُشدٌ وَ تَوفیقٌ مِنَ اللّه تحف العقول، ص 398 23. دَعوَةِ الصائِمِ تَستَجابُ عِندَ اِفطارِه بحار الانوار ج 92 ص 255 ح 33 24. الغَضَبُ مِفتَاحُ الشَّر تحف العقول، ص 416 25. لِکُلِّ شَیءٍ زَکاهٌ، وَ زَکاهُ الجَسَدِ صِیامُ النَّوافِل تحف العقول، ص 425 26. التَّدبِیرُ نِصفُ العیشِ تحف العقول، ص 425 27. مَن وَلَههُ الفَقرُأبطَرهُ الغِنى بحارالانوار،ج74ص198 28. مَن رَأى أخاهُ عَلَى أمرٍ یُکرِهُهُ فَلَم یَرِدهُ عنهُ وَ هُو یقدِر عَلَیهِ، فَقَد خَانَه الامالى صدوق،ص343 29. اَفضَلُ ما یَتَقَرَّبُ به العَبدُ اِلی اللهِ بَعدِ المَعرِفَةِ به، الصَلوةُ تحف العقول،ص455 30. إنَّ أعظَمَ النّاسِ قَدَراً الَّذِی لایَرَی الدُّنیا لِنَفسِه خَطَرا، اما إنَّ أبدانَکُم لَیس لَها ثَمَنٌ إلّا الجَّنه، فَلا تَبِیعُوها بِغِیرِها تحفالعقول ، ص410 31. أفضَل مَا یَتَقَرَّبُ بِه العَبدِ إلَی الله بَعدَ المَعرِفَهُ بِه الصَّلاه وَ بِرُّ الوالِدَینِ و تَرکُ الحَسَد و العُجبُ و الفَخر تحفالعقول ، ص 412 32. إنَّ الله حَرَّمَ الجَنَّهَ عَلی کُلِّ فَاحِشٍ بذِی قَلِیلِ الحَیاءِ لا یُبالِی مَا قَال وَ لا مَا قِیل فِیه تحفالعقول، ص 416 33. إیّاکَ و الکِبر، فَإنَّهُ لایَدخُلُ الجَنَّهَ مَن کَانَ فِی قَلبِه مِثقالَ حَبَّهٍ مِن کِبر تحفالعقول، ص 417 34. إیّاکَ و مُخَالِطَهُ النّاس و الإنس بِهِم إلا أن تَجِدَ مِنهُم عَاقِلاً و مَأمُوناً فَآنَسَ بِه و أهرَبَ مِن سایِرهِم کَهَربُکَ مِن السِّباعِ الضّارِیه تحفالعقول ، ص 420 35. کُلَّما أحدَثَ النّاس مِنَ الذُّنُوبِ ما لَم یَکُونُوا یَعمَلُون، أحدَثَ اللهُ لَهُم مِن البَلاءِ مَا لَم یَکُونُوا یَعِدُّون تحفالعقول ، ص 434 36. مَن استَوی یَوماهُ فَهُو مَغبُون، و مَن کَان آخَر یَومَیه شَرُّهُما فَهُو مَلعُون، و مَن لَم یَعرف الزِّیادَه فِی نَفسِه فَهُو فی نُقصان، و مَن کان إلی النُّقصان فَالمَوتُ خَیرٌ لَهُ مِنَ الحَیاه بحاالانوار، ج 78، ص 327 37. لَیسَ مِنّا مَن لَم یُحاسبُ نَفسَه فِی کُلِّ یَومٍ، فَإن عَمِلَ حسناً استَزدادَ الله، و إن عَمِل سَیِّئاً استغفِرُ الله مِنه و تَاب إلیه اصولالکافى، ج 4، ص 191 38. إصبِر عَلَی طَاعَهِ الله و إصبِر عَنِ مَعاصِی الله، فإنّما الدُّنیا ساعَه، فَما مَضی مِنها فَلَیس تَجِد لَهُ سُرورا و لا حُزناً، و مَا لَم یَاتِ مِنها فَلیسَ تَعرِفُه، فَاصبِر عَلی تِلکَ السّاعَهِ الَّتِی أنت فِیها فَکَأنَّکَ قَد اغتَبَطَت تحفالعقول ، ص 417 39. مَثَلُ الدُّنیا مَثَل مَاءِ البَحر، کُلَّما شربَ مِنهُ العَطشان أزدادَ عَطَشاً حَتّی یقتِله تحفالعقول ، ص 417 40. وَجَدتُ عِلمَ الناس فی اَربعٍ: بحارالانوار، ج 78 ، ص زندگینامه امام موسی کاظم علیه السلام: نام:موسى بن جعفر. کنیه: ابو ابراهیم، ابوالحسن، ابوالحسن اوّل، ابوالحسن ماضى، ابوعلى و ابواسماعیل. القاب: کاظم، صابر، صالح، امین و عبدالصالح. نکته:امام موسی کاظم علیه السلام در میان شیعیان به «باب الحوائج» معروف است. منصب: معصوم نهم و امام هفتم شیعیان. تاریخ ولادت امام موسی کاظم:هفتم ماه صفر سال 128 هجرى. برخى نیز سال 129 را ذکر کردند. محل تولد امام موسی کاظم: ابواء (منطقهاى در میان مکه و مدینه) در سرزمین حجاز (عربستان سعودى کنونى). نسب پدرى: امام جعفر بن محمد بن على بن حسین بن على بن ابىطالب علیهم السلام. نام مادر امام موسی کاظم:حمیده مصفّاة. نامهاى دیگرى نیز مانند حمیده بربریه و حمیده اندلسیه نیز براى او نقل شده است. این بانو از زنان بزرگ زمان خویش بود و چندان فقیه و عالم به احکام و مسائل بود که امام صادق علیه السلام زنان را در یادگیرى مسائل و احکام دینى به ایشان ارجاع مىداد. و دربارهاش فرمود: «حمیده، تصفیه شده است از هر دنس و چرکى؛ مانند شمش طلا. پیوسته فرشتگان او را حفاظت و پاسبانى نموده تا رسیده است به من، به خاطر آن کرامتى که از خداى متعال براى من و حجت پس از من است.» مدت امامت امام موسی کاظم: از زمان شهادت پدرش، امام جعفر صادق علیه السلام، در شوال 148 هجرى تا رجب سال 183 هجرى، به مدت 35 سال. آن حضرت در سن بیست سالگى به امامت رسید. تاریخ و علت شهادت امام موسی کاظم: 25 رجب سال 183 هجرى، در سن 55 سالگى، به وسیله زهرى که در زندان سندى بن شاهک به دستور هارون الرشید به آن حضرت خورانیده شد. محل دفن: مکانی به نام مقابر قریش در بغداد (در سرزمین عراق) که هم اکنون به «کاظمین» معروف است. همسران: 1. فاطمه بنت على. 2. نجمه. فرزندان امام موسی کاظم: درباره تعداد فرزندان آن حضرت چند قول وجود دارد. بنابر نقل یکى از آنها، آن حضرت 37 فرزند داشت که 18 تن از آنان پسر و 19 تن دختر بودند. الف) پسران امام موسی کاظم 1. امام على بن موسى الرضا(ع). 2. ابراهیم. 3. عباس. 4. قاسم. 5. اسماعیل. 6. جعفر. 7. هارون. 8. حسن. 9. احمد. 10. محمد. 11. حمزه. 12. عبداللّه. 13. اسحاق. 14. عبیداللّه. 15. زید. 16. حسین. 17. فضل. 18. سلیمان. ب) دختران امام موسی کاظم 1. فاطمه کبرى. 2. فاطمه صغرى. 3. رقیّه. 4. حکیمه. 5. ام ابیها. 6. رقیّه صغرى. 7. کلثوم. 8. ام جعفر. 9. لبابه. 10. زینب. 11. خدیجه. 12. علیّه. 13. آمنه. 14. حسنه. 15. بریهه. 16. عائشه. 17. ام سلمه. 18. میمونه. 19. ام کلثوم. یکى از دختران امام موسی کاظم (ع) به نام فاطمه، معروف به حضرت معصومه علیهاالسلام که براى دیدار برادرش امام رضا علیه السلام عازم ایران شده بود، در شهر قم بیمار شد و پس از چند روز بیمارى، وفات یافت و در این شهر مدفون گردید. هم اکنون مقبره ایشان زیارتگاه شیعیان سراسر جهان و دانشگاه عالمان و مجتهدان شیعى است. اصحاب ویارانامام موسی کاظم : تعداد یاران، اصحاب و راویان امام موسى کاظم علیه السلام بسیار است. در این جا نام تعدادى از اصحاب بزرگ آن حضرت ذکر مىگردد: 1. على بن یقطین. 2. ابوصلت بن صالح هروى . 3. اسماعیل بن مهران. 4. حمّاد بن عیسى. 5. عبدالرحمن بن حجّاج بجلى. 6. عبداللّه بن جندب بجلى. 7. عبداللّه بن مغیره بجلى. 8. عبداللّه بن یحیى کاهلى. 9. مفضّل بن عمر کوفى. 10. هشام بن حکم. 11. یونس بن عبدالرحمن. 12. یونس بن یعقوب. زمامداران معاصر: 1. مروان بن محمد اموى - معروف به مروان حمار- (126 - 132 ق.). 2. ابوالعباس سفاح عباسى (132 - 136 ق.). 3. منصور عباسى (136 - 158 ق.). 4. مهدى عباسى (158 - 169 ق.). 5. هادى عباسى (169 - 170 ق.). 6. هارون الرشید (170 - 193 ق.). امام موسى کاظم علیه السلام در عصر خلافت منصور عباسى به مقام امامت نایل آمد. از آن زمان تا سال 183 هجرى، سال وفات آن حضرت، چندین بار توسط خلفاى عباسى دستگیر و زندانى گردید. امام موسی کاظم تنها در دوران خلافت هارون الرشید به مدت چهار سال زندانى و در همان زندان به شهادت رسید. رویدادهاى مهم زمان امام موسی کاظم (ع): 1. شهادت امام جعفر صادق علیه السلام، پدر ارجمند امام موسى کاظم علیه السلام، به دست منصور دوانیقى، در سال 148 هجرى. 2. پیدایش انشعاباتى در مذهب شیعه، مانند: اسماعیلیه، اَفْطَحیه و ناووسیه، پس از شهادت امام صادق علیهالسلام و معارضه آنان با امام موسى کاظم علیه السلام در مسئله امامت. 3. ادعاى امامت و جانشینى امام جعفر صادق علیه السلام، توسط عبدالله اَفْطَحْ، برادر امام موسى کاظم علیه السلام و به وجود آوردن مذهب افطحیه در شیعه. 4. اعراض بیشتر اصحاب امام صادق علیه السلام از عبدالله اَفْطَحْ، و گرایش آنان به امام موسى کاظم علیهالسلام. 5. مرگ منصور دوانیقى، در سال 158 هجرى، و به خلافت رسیدن ابوعبدالله مهدى عباسى، فرزند منصور. 6. احضار امام موسى کاظم علیه السلام به بغداد و زندانى نمودن ایشان در آن شهر، به دستور مهدى عباسى. 7. زندانى شدن امام موسى کاظم علیه السلام در بغداد، در دوران حکومت هادى عباسى. 8. مبارزات منفىِ امام موسى کاظم علیه السلام با دستگاه حکومتىِ هارونالرشید، در مناسبتهاى گوناگون. 9. بدگویی و سعایت على بن اسماعیل، برادرزاده امام موسى کاظم علیه السلام از آن حضرت، نزد هارون الرشید با توطئهچینى یحیى برمکى، وزیر اعظم هارون. 10. دستگیرى امام کاظم علیه السلام در مدینه و فرستادن آن حضرت به زندان عیسى بن جعفر در بصره، به دستور هارونالرشید، در سال 179 هجرى. 11. انتقال امام علیه السلام از زندان بصره به زندان فضل بن ربیع در بغداد. 12. انتقال امام علیه السلام از زندان فضل بن ربیع به زندان فضل بن یحیى برمکى. 13. مراعات کردن حال امام علیه السلام در زندان، توسط فضل بن یحیى و عکسالعمل شدید هارون به این قضیه. 14. مضروب و مقهور شدن فضل بن یحیى، توسط هارون، به خاطر مراعات حال امام علیه السلام در زندان. 15. انتقال امام علیه السلام از زندان فضل بن یحیى به زندان سندى بن شاهک. 16. مسموم کردن امام علیه السلام با خرماى زهر آلود، توسط سندى بن شاهک در زندان. 17. شهادت امام کاظم علیه السلام به خاطر مسمومیت در زندان سندى بن شاهک، در 25 رجب سال 183 هجرى. 18. انتقال پیکر مطهر امام موسى کاظم علیه السلام به جِسر (پل) بغداد و فراخوانىِ مردم براى دیدن آن توسط مأموران هارونالرشید. 19. انزجار سلیمان بن جعفر بن منصور دوانیقى از تحقیر پیکر امام موسى کاظم علیه السلام، توسط مأموران حکومتى، و دستور او به تجهیز و تکفین مناسب شأن پیکر آن حضرت و به خاک سپارى در مقابر قریش بغداد. ای مردمان زهد ورزیدن یعنی: 1.دامنه ی ارزوها را کوتاه کردن 2.نعمتها را سپاس نهادن 3.از حرامها دوری گزیدن پس اگرهمهی این منزلت ها را نیابید. اما بکوشید تا حرام بر شکیبایی تان چیرگی نیلبد و هنگامه برخورداری از نعمتها سپاستانرا فراموش نکنید. زیرا که خدا با برهانها ینمایان و دلیلهای اشکار و با کتابها و فرمانهای پدیدار و پایدار حجت را بر شمایان تمام کرده و راه عذر و بهانه را به رویتان بسته است.
کسی که مزه رنج و سختی را نچشیده ، نیکی و احسان در نزد او جایگاهی ندارد.
هر که پیش از ستایش بر خدا و صلوات بر پیغمبر (صلی الله علیه وآله) دعا کند چون کسی است که بی زه کمان کشد.
دعایی که بیشتر امید اجابت آن می رود و زودتر به اجابت می رسد، دعا برای برادر دینی است در پشت سر او.
هر که می خواهد که قویترین مردم باشد بر خدا توکل نماید.
بهترین عبادت بعد از شناختن خداوند ، انتظار فرج و گشایش است.
ملعون است کسی که از برادرش غیبت کند.
مردی از قم، مردم را به حق فرا میخواند و گروهی چون پارههای آهن [استوار]، پیرامون او گرد میآیند.
در دین خدا، دنبال فهم عمیق باشید؛ زیرا فهم عمیق در دین، کلید بصیرت و کمال عبادت و سبب تحصیل مقام های والا و مراتب شکوهمند در امور دین ودنیاست. و برتری فقیه بر عابد، مانند آفتاب است بر کواکب، و کسی که در دینش فهم ِعمیق نجوید، خداوند هیچ عملی را از او نپسندد.
هر کسى که دو روزش مساوى باشد (و روز بعد بهتر از روز قبل نباشد) مغبون است.
از مانیست کسی که هر روز حساب خود رانکند ،پس اگر کار نیکی کرده است از خدا زیادی آن را بخواهد،واگر بدی کرده،از خدا آمرزش طلب نموده و به سوی او توبه نماید.
بر شما باد به خموشی که کم گویی، حکمت بزرگی است.
هر که پدر و مادر را اندوهگین کند آنان را ناسپاسی کرده است.
چیزی نیست که چشمانت آن را بنگرد ، مگر آن که در آن پند و اندرزی است.
به خدا قسم خیر دنیا و آخرت را به مؤمنى ندهند مگر به سبب حسن ظن و امیدوارى او به خدا و خوش اخلاقى اش و خوددارى از غیبت مؤمنان.
مال حرام افزون نمىگردد و اگر هم افزون گردد برکت نمىیابد.
هرکه میانهروى کند و قناعت ورزد، نعمت بر او بپاید و هر که بىجا مصرف نماید و زیادهروى کند، نعمتش زوال یابد.
برای هر چیزی دلیلی باید، و دلیل خردمند تفکر است، و دلیل تفکر خاموشی.
خوشا به حال اصلاحکنندگان بین مردم، که آنان همان مقرّبان روز قیامتاند.
خردمند دروغ نمىگوید ، اگرچه میل او در آن باشد.
خداوند عزّوجلّ، بنده خواب آلوده بیکار را دشمن دارد.
همنشینی با اهل دین، شرف دنیا و آخرت است.
مشورت با عاقلِ خیرخواه، خجستگى، برکت، رشد و توفیقى از سوى خداست.
دعاى شخص روزهدار هنگام افطار مستجاب مىشود.
خشم کلید هر بدی است.
برای هر چیزی زکاتی است، و زکات تن روزه های مستحبی است.
تدبیر نیمی از زندگی است.
آن که نَدارى حیرانش کند، توانگرى سرمستش مى سازد.
هر که برادرش را در کارى ناپسند ببیند و بتواند او را از آن باز دارد و چنین نکند، به او خیانت کرده است.
بهترین چیزی که بنده بعد از شناخت خدا به وسیله آن به درگاه الهی تقرب پیدا می کند، نماز است.
به راستی که با ارزش ترین مردم کسی است که دنیا را برای خود مقامی نداند، بدانید بهای تن شما مردم، جز بهشت نیست، آن را جز بدان مفروشید.
بهترین چیزی که به وسیله آن بنده به خداوند تقرب می جوید، بعد از شناختن او، نماز و نیکی به پدر و مادر و ترک حسد و خودبینی و به خود بالیدن است.
خداوند بهشت را بر هر هرزه گوی کم حیا که باکی ندارد چه می گوید و یا به او چه گویند حرام گردانیده است.
از کبر و خودخواهی بپرهیز، که هر کسی در دلش به اندازه دانه ای کبر باشد، داخل بهشت نمی شود.
بپرهیز از معاشرت با مردم و انس با آنان، مگر این که خردمند و امانت داری در میان آنها بیایی که (در این صورت) با او انس گیر و از دیگران بگریز، به مانند گریز تو از درنده های شکاری.
هرگاه مردم گناهان تازه ای که نمی کردند انجام دهند، خداوند بلاهایی تازه به آن ها دهد که به حساب نمی آوردند.
کسی که دو روزش مساوی باشد، مغبون است، و کسی که دومین روزش، بدتر از روز اولش باشد ملعون است، و کسی که در خودش افزایش نبیند در نقصان است، و کسی که در نقصان است مرگ برای او بهتر از زندگی است.
از ما نیست کسی که هر روز حساب خود را نکند، پس اگر کار نیکی کرده است از خدا زیادی آن را بخواهد، و اگر در آن کار بدی کرده، از خدا آمرزش طلب نموده و به سوی او توبه نماید.
بر طاعت خدا صبر کن، از معاصی خدا صبر کن، دنیا همان ساعتی است، آن چه رفته نه شادی دارد و نه غم، آن چه نیامده ندانی که چیست؟ به همان ساعتی که در آنی صبر کن هم چنان باشد که تو رشک برده شده ای.
دنیا چون آب دریاست، هر چه تشنه کامش بیشتر نوشد، بیشتر تشنه شود تا او را بکشد.
اَوّلُهاأن تَعرِفَ رَبَّکَ
وَالثّانیةُ أن تَعرِفَ ما صَنَعَ بکَ
وَالثّالثَةُ أن تَعـرِفَ ماأرادَ مِـنکَ
وَالرّابعَةُ أن تَعرفَ ما َیخرُجُکَ مِن دینِکَ
علومی را که مردم به آن نیاز دارند در چهار چیز یافتم :
اول اینکه خدای خودت را بشناسی .
بشناسی که خداوند با تو چه کار کرده است .
بشناسی که خداوند چه چیزی از تو می خواهد .
و بشناسی که چه چیزی تو را از دینت خارج می کند.
شنیدم عاقلی فرزانه فرمود:
اگر دوزخ به زیر پوست داری
نسوزی گر علی را دوست داری
اگر مهر علی در سینه ات نیست
بسوزی گر هزاران پوست داری
Design By : Pichak |